loading...
دنیای خنده |دانلود|جک|اس ام اس|عکس|کلیپ|داستان|شعر|طنز|چت روم|موبایل|نرم افزار‎|‎اموزش|اهنگ|سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
امیرعلی بازدید : 255 پنجشنبه 1390/05/27 نظرات (0)

 

 

زندگی یعنی چه؟

 

شب آرامی بود

 می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید ،

هدیه اش داد به من خواهرم تکه نانی آورد ،

 آمد آنجا لب پاشویه نشست

 پدرم دفتر شعری آورد،

 تکیه بر پشتی دادشعر زیبایی خواند ،

 

خداییش خیلی نازه ارزش خوندنشو داره

واسه ادامش برید به ادامه مطلب

زنـــــــــــــــــدگی یعنی چــــــــــــــــه؟

 

شب آرامی بود

 می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید ،

هدیه اش داد به من خواهرم تکه نانی آورد ،

 آمد آنجا لب پاشویه نشست

 پدرم دفتر شعری آورد،

 تکیه بر پشتی دادشعر زیبایی خواند ،

 و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین

با خودم می گفتم:

 زندگی،  راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست رود دنیا جاریست

زندگی ، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

 دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟!!!هیچ

زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

 شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است،

 که نخواهد آمد تو نه در دیروزی، و نه در فردایی ظرف امروز، پر از بودن توست

 شاید این خنده که امروز، دریغش کردی آخرین فرصت همراهی با، امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک به جا می ماند .

زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

 آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

 فرصت بازی این پنجره را دریابیم در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است

وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندیست

زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند چای مادر، که مرا گرم نمود نان خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت

زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهاییست

 من دلم می خواهد قدر این خاطره را دریابیم.

                           سهراب سپهری

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
خوش امدید ×××××××××××××××××× خــــدایا! من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،من چون تویی دارم و تو همچون خودی نداری .... ×××××××××××××××××× امیدوارم که بهتون خوش بگذره
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    همه در مورد وبلاگ نظر ميدن.شما چطور؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 834
  • کل نظرات : 152
  • افراد آنلاین : 75
  • تعداد اعضا : 192
  • آی پی امروز : 108
  • آی پی دیروز : 125
  • بازدید امروز : 146
  • باردید دیروز : 239
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 385
  • بازدید ماه : 385
  • بازدید سال : 62,154
  • بازدید کلی : 516,960