loading...
دنیای خنده |دانلود|جک|اس ام اس|عکس|کلیپ|داستان|شعر|طنز|چت روم|موبایل|نرم افزار‎|‎اموزش|اهنگ|سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
مهــــدیه بازدید : 196 دوشنبه 1390/08/16 نظرات (0)

قسمت دهم

برید ادامه مطلب

من نمی دونم باید قبول کنید برم
-اخه بچه یکم عقل داشته باش دوتا پسر جوون می خواید برید چی کار؟
خانم بزرگ- کیوان جان بابات راست می گه دیگه
رومو از صورت پانیذ گرفتمو گفتم: منو فرید دیگه بزرگ شدیم جای بدی هم که نمی ریم می ریم مشهد
مامان- خدا جون این پسر رو عقل بده
زن عمو- کیوان لج نکن
-من لج نکردم فقط هوس کردم برای سال تحویل مشهد باشم
پانیذ- اخلاقت عوض شده کیوان .مذهبی شدی
-مذهبی بودم
بابا- باشه برو اما بعد از سال تحویل
-نه دیگه
عمو- کیوان رو حرف بابات حرف نزن

**
فرید –کیوان چرا زانو ی غم بغل کردی پاشو بریم حرم
-الان زوده
-بریم موزه ی استان رضوی رو ببینیم دیگه
-مگه تا بحال ندیدی؟
-چرا پارسال دیدم اما شاید چیز جدیدی گذاشته باشن .حالا چرا تو لاک خودتی؟
-دلم برای پانیذ تنگ شده
-خوب منم دلم برای سایه تنگ شده
-اخه مشکل دیگم اینه که الان 2 هفته س اتنا جوابمو نمی ده
-خیلی زود ناراحت شدا
-اره ولی خوب باید من پول رو می دادم دیگه.چون به خاطر من می خواست بره
-حتما نمی خواسته کمکت کنه این حرفو بهانه کرده.اما تو هم بی عرضه ای ها
-خوب چی کنم نه اس هامو جواب می ده نه تماسامو
-چون بلد نیستی
-نه تو بلدی
-معلومه که بلدم
-فرید بی خود لاف نزن
-گوشیتو بده منو ملاحظه کن
از رو مبل بلند شده واومد کنارم رو تخت نشست
شماره رو گرفت وگوشی رو کنار گوشش گذاشت
_چی شد روشن بود؟
-اره
-پس چرا قطع کردی ؟
-تک انداختم ببینم روشنه یا نه تا اس بدم
خم شدم ببینم چی می نویسه که نذاشت بخونم. بعد از چند لحظه گوشی رو گذاشت وسطمون رو تخت
-دیدی اقا فرید حالا باز زر مفت بزن
-صبر کن حالا
می خواستم بگم چه از خود مطمئن که صدای پیام گوشیم در اومد
***سلام .خیلی خوب به خاطر امام رضا و دل کوچیک فرید بخشیدمت .برام دعا کن وبه جام زیارتم بکن.شماره ی عشق فرید رو هم بده ***

به فرید نگاه کردمورفتم تو پیاما ببینم فرید چی فرستاده بود
که نوشته بود : ***سلام عسلی ناز خوبی ؟ به خدا غلط کردم منو ببخش .من الان مشهدم .یه خرگوش خوشگل عروسکی دیدم که جفت خودت تو دل بروئه برات خریدمش .درضمن فرید داره از دوری عشقش می میره گناه داره بچگی یه کاری کن***
گوشی رو تو مشتم گرفتمو گفتم: خرگوش شبیه اتنا از کجا پیدا کنم ؟
خواست جواب بده که گفتم: اصلا تو چرا گفتی من غلط کردم؟ من از این حرف متنفرم خودتم می دونی
-خوب شد اون یکی رو که باهاش اشتها می گیری نگفتم
گفتم : کدوم؟
از رو تختم بلند شدو در حالی که جلوی اینه می رفت گفت : اینکه گه خوردی
خواستم بالشتو سمتش پرت کنم که دیدم حداقل باعث شد اتنا باهام دوست بشه
فرید –کیوان من رفتم حرم
-کدوم صحن می ری تا یه ساعت دیگه منم میام
-صحن انقلاب می رم
-باشه پس می بینمت
-خداحافظ
وقتی فرید رفت. منم به سمت پنجره رفتمو پرده رو کشیدم .گنبد طلایی حرم برق می زد .من وفرید 7 روز بود که مشهد مونده بودیم .احتمالا 4 روز دیگه هم می موندیمو 12 فروردین خونه ها ی خودمون بودیم .ما هیچ وقت این همه مدت مشهد نمونده بودیم همیشه با خونواده هامون 3 روز اخرشه .اما این بار چون تنها بودیمو خوش می گذشت بیشتر می خواستیم بمونیم .به سمت مبل رفتمو شماره اتنا رو گرفتم
-سلام خواهری نازم خوبی؟
-سلام
-نمی خوای برام حرف بزنی ؟ دلم برای صدات تنگ شده ها
-من اینجوری راحتم
-اما من ناراحتم . اتنا جونم به خدا نمی دونستم ناراحت می شی قهر می کنی .نازکش می خوای؟من تازه راه افتادما
-باپانیذ صحبت کردم
-چی ؟؟؟؟؟؟؟کی؟
-همون روزی که باهات قهر کردم فرداش رفتم ثبت نام کردم .خیلی چیزا گفت .کی میای بهت بگم ؟
-فکر کنم 14 فروردین بتونیم همدیگر رو ببینیم .اما من 12 فروردین اونجام . می شه مثل قبلا بااشتیاق حرف بزنی ؟ ناراحت شدما
-کیوان شماره اون دختره که فرید می خوادشو بده
-من ندارم می گیرم برات اس می کنم .عسل خانومی نمی خوای مهربون شی؟
-کیوان من کار دارم مهمون اومد خونمون .برام دعا کن یادت نره .خداحافظ
-خداحافظ

**
-نمی یای بریم پایین شام بخوریم
-نه من همینجا می خوام بخورم
-اقا مثلا هتله ها .قوانینشو خوندی ؟ اجازه پختن غذا تواتاقا رو نداریم
-دیوونه اجازه خوردن که داریم
-چی اره . کیوان بیا بریم تو رستورانش بیشتر حال می ده ها .من زورم میاد تنها بخورم .منم باهات اینجا نمی خورمها
-اصلا منم نمی خورم .تو برو
-اه .چه زود بهت برمی خوره .می رم مال خودمم می گیرم میارم بالا
به سمت در رفت که گفتم: کجا؟
-می رم بگیرم دیگه
-تلفنو بردار سفارش بده میارن بالا
-راس می گی ها
-یعنی تو نمی دونستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چشمت کی رو گرفته فرید
-به خدا هیشکی
-پس چرا می ری میای
-خوب بابا اکواریومش یه ماهی فوق اعاده داره می رم اونو می بینم
-فرید شوخی نکن
-به جون مامانم راس می گم
-پس من چرا ندیدم ؟
-چون همش تو فکری
فرید به سمت تلفن رفت وغذا رو سفارش داد تا بیارن بالا
بعد از چند لحظه در اتاق زده شدو گارسون غذاهارو مرتب وباسلیقه رو میز چید ورفت
در حالی که با غذاش بازی می کرد گفت: ولی خیلی بامعرفته ها .من فکر کردم چون نمی خواد کمکت کنه الکی قهر کرده
-تو هم پیش قضاوتی می کنی این درست نیست
گوشی رو کنار دستش رو میز گذاشتمو گفتم : شماره سایه رو براش اس کن
با ذوق دستشو بادستمال پاک کردو گوشی رو برداشت

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
خوش امدید ×××××××××××××××××× خــــدایا! من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،من چون تویی دارم و تو همچون خودی نداری .... ×××××××××××××××××× امیدوارم که بهتون خوش بگذره
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    همه در مورد وبلاگ نظر ميدن.شما چطور؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 834
  • کل نظرات : 152
  • افراد آنلاین : 219
  • تعداد اعضا : 192
  • آی پی امروز : 415
  • آی پی دیروز : 114
  • بازدید امروز : 1,396
  • باردید دیروز : 163
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,356
  • بازدید ماه : 2,356
  • بازدید سال : 64,125
  • بازدید کلی : 518,931