همچنان چشم به چشمان تو دارم ای دوست
گوشه چشمی بنما بر دل زارم ای دوست
هر شبم نقش تو ماه شب چشمان منست
روزها در شب هجرت بشمارم ای دوست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
باز دست سرنوشت عشقتو تو دلم گذاشت
قصه ای که غصه ای دوباره تو چشام گذاشت
حاصل فاصله هامون غم چشای خیسم بود
حرمت عشق تو بود که رو تنهاییم پا گذاشت
من از تبار تیشهام، با من غمی هست
در ریشهام احساس درد مبهمی هست
جز زخم، این دنیا نخوردم تلخ و شیرین
آیا در آن دنیا امید مرهمی هست؟
* دوستای گلم بقیه رو در ادامه مطلب بخونید*
از دلی رازی شنیدی
شعر و آوازی شنیدی
چون شدی گرم شنیدن
وقت آه از دل کشیدن
یاد من کن، یاد من کن
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ترا زیباترین می دانم ای دوست
ز رویت عشق را می خوانم ای دوست
مرا در عاشقی کردی تو مجنون
چه لیلاوش شدی در جانم ای دوست!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من …
غصه هایت برای من …
همه بغضها و اشکهایت برای من ..
بخند برایم بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…
صدای همیشه خوب بودنت را
دلم برایت تنگ شده
دوستت دارم …
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دیدی که درد آمد و طاقت نداشتی شاید برای درد لیاقت نداشتی
در خویش گم شدی و صداقت نداشتی پس کو غرور سرخ غزلهای آبی ات
یادش بخیر رونق شبهای عاشقی یک لحظه هم به دوریش عادت نداشتی
با دردهای تازه عجب تازه می شدی هرگز برای شکوه شهامت نداشتی
برخیز و با اشاره ی او مست شو بخند گر غم نبود حق سعادت نداشتی
(سمیه حمزه ای)
چه می شد اگر روزگارم تو باشی
خزانم تو باشی بهارم تو باشی
خدا خواست اینقدر تنها نباشم
گل باغ بی برگ و بارم تو باشی
شنيدم که می آيد از سمت باران
بهاری که اميدوارم تو باشی
فقط يک هوس دارم اينکه هميشه
به هر جا که پا می گذارم تو باشی
صدا کن که در حجم اين بی کسی ها
کنار تو باشم کنارم تو باشی