خری آمد به سوی مادر خویش
بگفت : مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری
اگر تو بچه ات را دوست داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان
تو را من دوست دارم بهتر از جان
ز بین این همه خرهای خوشکل
یکی را کن نشان چون نیست مشکل
خرک از شادمانی جفتکی زد
بقيه ماجراي خواستگاري رو در ادامه مطلب بخونيد