بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن
بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن
زمانه ایست که خیلی خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 244 | majid |
![]() |
0 | 209 | majid |
![]() |
0 | 237 | amirali |
![]() |
0 | 167 | amirali |
![]() |
0 | 162 | amirali |
![]() |
2 | 302 | amirali |
![]() |
0 | 189 | amirali |
![]() |
32 | 2308 | amirali |
![]() |
5 | 716 | cenotaph |
![]() |
0 | 193 | amirali |
![]() |
0 | 222 | amirali |
![]() |
0 | 172 | amirali |
![]() |
0 | 209 | amirali |
![]() |
0 | 431 | amirali |
![]() |
0 | 239 | amirali |
بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن
بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن
زمانه ایست که خیلی خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست
ادامه مطلب رو دریاببهترین کادویی که می تونی به شوهرت هدیه بدی اینه که بهش بگی: " بهت افتخار می کنم "
نگاه پر مهرت را هیچگاه از او دریغ نکن.
کسی را با او مقایسه نکن.
در کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟
برای خوندن بقیه به ادامه مطلب برید
دو دوست در بیابان همسفر بودند در راه با هم دعوا
کردند !یکی به د یگری سیلی زد.صورتش به شدت درد گرفته بودبدون هیچ حرفی
...
روی شن نوشت:"امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد"آنها به راهشان ادامه دادند...
برای خوندن بقیه ماجرا به ادامه مطلب برید
من که میدانم چقدرمیدانم وقتی دلتنگم میشوی آن چشمهای زیبایت بارانی میشود.
میدانم شبها به یادم به ستاره ها خیره میشوی ، و به یاد من به خواب عاشقانه میروی.
مرا دوست داری ، من که میدانم قلبت تنها برای من است .
برای خوندن بقیش به ادامه مطلب برید
راستش روایت دوست داشتن و عشق را تا حالا فقط تو کتابا خونده بودم چندباری هم به زور خواستم عاشق شم اما نشد یک چیزی کم بود نمی دونستم چی؟ تو که اومدی فهمیدم در تمام لحظه های زندگیم تو رو کم داشتم تو که اومدی خیلی چیزها رو فهمیدم... به خودم گفتم هنوز اتفاقی نیفتاده هنوز چیزی تغییر نکرده باید خیلی زود جلوش رو گرفت اما چشم که باز کردم دیدم تو ناممکن ترین آرزوی زندگیم هستی و من هیچ راه فراری از تو ندارم.
****به ادامه مطلب بروید****
پروردگارا
مرا آن ده که خودم بیشتر حال می کنم..!
عواقبشم با خودم..
آمین
***
برای خوندن بقیه به ادامه مطلب برید باحالن
نویسنده مطلب : مهــــدیه تایید شده توسط : امیرعلی
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید، عكس تنهایی خود را در آب
آب در حوض نبود.
ماهیان می گفتند:
((هیچ تقصیر درختان نیست.
ظهر دم كرده تابستان بود،
پسر روشن آب، لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید، آمد او را به هوام برد كه برد.
***
به درك راه نبردیم به اكسیژن آب.
برق از پولك ما رفت كه رفت.
ولی آن نور درشت،
عكس آن میخك قرمز در آب
كه اگر باد می آمد دل او،
پشت چین های تغافل می زد،
چشم ما بود
. روزنی بود به اقرار بهشت.
***
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی،
همت كن و بگو ماهی ها،
حوضشان بی آب است.))
***
باد می رفت به سر وقت چنار.
من به سر وقت خدا می رفتم.
ارسال کننده مطلب:ازاده تایید شده توسط:مجید