دو دوست در بیابان همسفر بودند در راه با هم دعوا
کردند !یکی به د یگری سیلی زد.صورتش به شدت درد گرفته بودبدون هیچ حرفی
...
روی شن نوشت:"امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد"آنها به راهشان ادامه دادند...
برای خوندن بقیه ماجرا به ادامه مطلب برید
دو دوست در بیابان همسفر بودند در راه با هم دعوا
کردند !یکی به د یگری سیلی زد.صورتش به شدت درد گرفته بودبدون هیچ حرفی
...
روی شن نوشت:"امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد"آنها به راهشان ادامه دادند...
...تا به چشمه ای رسیدند ناگهان دوست سیلی خورده به حال غرق شدن افتاد.اما
دوستش او را نجات داد.او روی سنگ سختی نوشت:
"امروز بهترین دوستم زندگیم را
نجات داد"
دوستی که به او سیلی زده بود و البته نجاتش داده بود پرسید :چراوقتی به گونه ات
سیلی زدم آنرا روی شن نوشتی و حالا
روی سنگ مینویسی؟؟؟دوستش پاسخ داد وقتی دوستی تو را ناراحت میکند باید آن
را روی شن بنویسی تا بادهای بخشش
آنرا پاک کند ولی وقتی به تو خوبی میکند باید آنرا روی سنگ حک کنی تا هیچ بادی
آنرا از بین نبرد...