پسر هم نشدیم که تو خیابون راحت قدم برداریم, بدون اینکه
مجبور بشیم تیکه های داغون ملت رو تحمل کنیم !!
باباجون خز شده اینکارا دیگه...
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 244 | majid |
![]() |
0 | 209 | majid |
![]() |
0 | 237 | amirali |
![]() |
0 | 167 | amirali |
![]() |
0 | 162 | amirali |
![]() |
2 | 302 | amirali |
![]() |
0 | 189 | amirali |
![]() |
32 | 2308 | amirali |
![]() |
5 | 716 | cenotaph |
![]() |
0 | 193 | amirali |
![]() |
0 | 222 | amirali |
![]() |
0 | 172 | amirali |
![]() |
0 | 209 | amirali |
![]() |
0 | 431 | amirali |
![]() |
0 | 239 | amirali |
پسر هم نشدیم که تو خیابون راحت قدم برداریم, بدون اینکه
مجبور بشیم تیکه های داغون ملت رو تحمل کنیم !!
باباجون خز شده اینکارا دیگه...
موضوع: تست هوش و خودشناسی
تست هوش باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط 5 ثانیه به آن جواب درست را بدهید
در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد
(آسانی سوالات شما را گول نزند !!!).
به ادامه مطلب برید
دو دوست در بیابان همسفر بودند در راه با هم دعوا
کردند !یکی به د یگری سیلی زد.صورتش به شدت درد گرفته بودبدون هیچ حرفی
...
روی شن نوشت:"امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد"آنها به راهشان ادامه دادند...
برای خوندن بقیه ماجرا به ادامه مطلب برید
خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید .
دختر : مامان تو زنی یا مردی ؟
مادر : زنم دیگه پس چی ام ؟
دختر : بابا ، چی اونم زنه ؟
مادر : نه مامانی بابا مرده .
...... خیلی باحاله بخونید مطمئنم خوشتون میاد
برای خوندن بقیه به ادامه مطلب سفر کنید
راستش روایت دوست داشتن و عشق را تا حالا فقط تو کتابا خونده بودم چندباری هم به زور خواستم عاشق شم اما نشد یک چیزی کم بود نمی دونستم چی؟ تو که اومدی فهمیدم در تمام لحظه های زندگیم تو رو کم داشتم تو که اومدی خیلی چیزها رو فهمیدم... به خودم گفتم هنوز اتفاقی نیفتاده هنوز چیزی تغییر نکرده باید خیلی زود جلوش رو گرفت اما چشم که باز کردم دیدم تو ناممکن ترین آرزوی زندگیم هستی و من هیچ راه فراری از تو ندارم.
****به ادامه مطلب بروید****