دختری به کورش کبیر گفت من عاشق تو شده ام
کوروش کبیر نگاهی به دختر انداخت که از زیبایی کم نداشت،
و گفت لیاقت تو برادر من است که از زیبایی به تو مانند است و هم اکنون پشت سرت ایستاده است.
دختر برگشت و پشت سرش را نگاهی انداخت ولی هیچکس را ندید.
رو به کورش کرد و گفت اینجا که کسی نیست.
کورش گفت تو اگر عاشق واقعی بودی پشت سرت را نگاه نمی کردی..