loading...
دنیای خنده |دانلود|جک|اس ام اس|عکس|کلیپ|داستان|شعر|طنز|چت روم|موبایل|نرم افزار‎|‎اموزش|اهنگ|سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
امیرعلی بازدید : 233 دوشنبه 1390/12/22 نظرات (0)

سلام

اینم یه چیز خوشگل از عشوه و ناز کردن شتری خانم ها خیلی باحاله حتما برید نگاه کنید

به علت بالا بودن تعداد عشوه ها اونا رو گذاشتم توی ادامه مطلب

راستی اگه نبینی نصف عمرت به باد میره

بدو بدو برو ادامه مطلب که داره از دست میره

هستی جوون بازدید : 230 یکشنبه 1390/11/16 نظرات (0)

 

پسر هم نشدیم که تو خیابون راحت قدم برداریم, بدون اینکه

مجبور بشیم تیکه های داغون ملت رو تحمل کنیم !!

باباجون خز شده اینکارا دیگه...

 {#37}{#57}{#42}

 

امیرعلی بازدید : 198 یکشنبه 1390/09/06 نظرات (0)

از صفر من تا بیست تو راهی به جز تقدیر نیست

دلخوش به استادم مکن حذف اضطراری دیر نیست.

من غایبم یا در سکوت ٬ تو حاضر و در گفتگو

من غافل از استاد و درس ٬ تو می نویسی مو به مو

با جزوه و فرمول بیا ٬ تا پاس کنم یک واحدی

چیزی نخوندن بهتر از یک شب تلاش بی خودی

با عشق در دانشکده ٬ جایی برای درس نیست

البته ترم هفت و هشت ٬ دیگر مجال ترس نیست

دانشجو گر عاشق شود بی پرده مشروط می شود

چیزی شبیه آب هویج با کوفته مخلوط می شود

امیرعلی بازدید : 242 جمعه 1390/08/06 نظرات (0)

مثلا تو خيابون ...(iran)

يه گله پسر اين وره خيابون ...2-3 تا داف اين ور خيابون...

پسر:در حالي كه داره عين پنكه سرشو ميچرخونه تا يه 2-3 تا دخ ميبينه  با كله تواني

 كه داره دستشو تو حلقش فرو ميبره و با كلي خارج شدن اب دهان يه چند تايي

صوتو شوت ميكنه ...يا مثلا همگي ميزنن زيره خنده تا توجه دختر جلب شه اگه جواب

برو ادامه مطلب رو بخون

عسل بازدید : 225 دوشنبه 1390/07/25 نظرات (0)

1) در مسير برگشت از مهد کودک : لضا لضا (همان رضا ) من مامانم ميخواد لنج (گنج) طلا بياره ها !
رضا : مامان چيه ؟!   

2) 3 سال بعد
...                                               

ادامه مطلبو بخونید خیلی جالبه                    

 

هستی جوون بازدید : 196 دوشنبه 1390/07/25 نظرات (0)

دخترا به پنج گروه اصلي تقسيم ميشن :

‌گروه اول دخترائي هستند که پسرا رو بدبخت ميکنن!

گروه دوم دخترائي هستند که اشک پسرا رو در ميارن!

گروه سوم دخترائي هستند که جوون پسرا رو به لبشون ميرسونن!

گروه چهارم دخترائي هستند که کاري ميکنن پسرا روزي 18 بار‌آرزوي مرگ کنن!

گروه 5 دخترائي هستند که به اشتباه فکر ميکنن جزو هيچکدوم از گروههاي بالا نيستنsmiley

امیرعلی بازدید : 228 یکشنبه 1390/07/24 نظرات (0)

کارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید: «معنی این چیست؟ شما ۲۰۰  دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید.»

رئیس پاسخ می دهد: ...

برای خوندن این داستان جالب به ادامه مطلب برید

هستی جوون بازدید : 240 یکشنبه 1390/07/24 نظرات (2)

خدايا پس چرا من زن ندارم؟

زني زيبا و سيمين تن ندارم؟

دوتا زن دارد اين همسايه ما

همان يک دانه را هم من ندارم

آزانس ملکي امشب گفت به من:

مجرد, بهر تو مسکن ندارم

چه خاکي بر سرم بايد بريزم؟

من بيچاره آخر زن ندارم

خداوندا تو ستارالعيوبي

ادامه مطلب رو بخونيد

امیرعلی بازدید : 245 یکشنبه 1390/07/24 نظرات (0)

این منم، تازه از سر جلسه امتحان بلند شدم،همه چی عادیه هیچ چیز غیر طبیعی نمی بینید،

.

.

پوشک دانشجویان ایزی لایف مخصوص امتحانات!!!

در این پست قصد هیچ احانتی به کسی رو نداریم

برای خوندن کلی جک به ادامه مطلب برید

هستی جوون بازدید : 254 شنبه 1390/07/23 نظرات (0)

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌ کشی کردند.
روز بعد، ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش در حال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: «لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمی داند چه طور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌ شویی بهتری بخرد.»
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: «یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!»
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!»
smiley

امیرعلی بازدید : 226 شنبه 1390/07/23 نظرات (0)

1 – به خاطر اینکه کسی اونو راحت نشناسه

2–به خاطر این که کلاس داره ، مثلا

3– بعضی هاشون رو واقعا نمیشه تو چشماشون نگاه کرد .

4 – بعضی هاشون واقعا چشماشون حساسیت داره (قبول ) ولی آخه چرا تو شب دیگه عینک آفتابی می زنی ( خانوووووووم )

5 – بعضی هاشون هم فکر می کنن عینک آفتابی که می زنن تیکه تر میشن.

6 – نمی دونم شاید هم من اشتباه می کنم و این جوری دنیا قشنگ تره

امیرعلی بازدید : 455 جمعه 1390/07/22 نظرات (2)

داستان دختری است که بر اثر اختلاف نظر با خانواده اش از خانه فرار می کند یه روز این دختر 17 ساله

تنها راه می افته تو خیابون و میره ، پسرای مختلفی رو می بینه که بعضی هاشون با ماشین جلوی پاش

بوق و ترمز می زدن. بعضی هاشون بهش متلک می گفتن و بعضی هم بی تفاوت از کنارش رد می شدن.

برای خوندن بقیه داستان به ادامه مطلب برید

امیرعلی بازدید : 227 پنجشنبه 1390/07/21 نظرات (0)

*وقتی کودکی : آخی جانم ! کی مدرسه میره ؟

*وقتی مدرسه میری: کی درسش تموم میشه ؟

*وقتی دیپلم میگیری : دانشگاه چی قبول شد ؟

*وقتی دانشگاه میری:کی مدرکت رو میگیری ؟

به قول بچه ها ادامه مطلب رو دریاب...

امیرعلی بازدید : 260 یکشنبه 1390/07/17 نظرات (2)

در کودکی: 
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد 
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد. 
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟

برای خوندن بقیه به ادامه مطلب برید

امیرعلی بازدید : 232 شنبه 1390/07/16 نظرات (0)

 

آقای سکسکه عمل کرده، میره سر کار و میاد و زندگیشو می‌کنه!
الفی دیگه از هیچی نمی‌ترسه!
آلیس، شوهر کرده، دو تا بچه ام داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان 50 متری ساده،
آن شرلی! ارایشگر معروفی شده تو جردن و چند تا محله بالا شهر شعبه زده حسابی جیب مردم و خالی میکنه به اسم گریم و رنگ موهای عالی....
برای خوندن بقیه به ادامه مطلب برید

امیرعلی بازدید : 256 شنبه 1390/07/16 نظرات (0)

خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید .

دختر : مامان تو زنی یا مردی ؟

مادر : زنم دیگه پس چی ام ؟

دختر : بابا ، چی اونم زنه ؟

مادر : نه مامانی بابا مرده .

...... خیلی باحاله بخونید مطمئنم خوشتون میاد

برای خوندن بقیه به ادامه مطلب سفر کنید

امیرعلی بازدید : 200 دوشنبه 1390/07/11 نظرات (1)

 

غضنفر با دوست دخترش میرن بیرون، گم می شن. دختره می پرسه حالا

چی کار کنیم؟ غضنفر میگه تو برو خونتون، من برای خودم یه فکری می کنم !!!


یکی در خونشو رنگ می کنه بچه هاش گم میشن!


طرف نصف قرص خوابشو ميخوره شب يه چشمش باز ميمونه.

برای خوندن بقیه به ادامه مطلب برید

امیرعلی بازدید : 281 دوشنبه 1390/07/11 نظرات (0)

به گزارش خبر گزاری سون

به نقل از سایت مهراد کلوب

اصلا ولش کن

خودت برو عکس رو که ببینی متوجه میشی که چجوری با کمال بی شرمی به این طفل معصوم اونم تو خیابون تجاوز کردن....

زشته عکس رو بزنم رو صفحه اصلی واسه همین گگذاشتمش تو ادامه مطلب برید نگاه کنید

امیرعلی بازدید : 219 پنجشنبه 1390/06/24 نظرات (0)

۸ صبح: تو رختخواب...

۹ صبح: یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده….

۱۰صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه (الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)

برای خوندن بقیه به ادامه مطلب برید

ارسال کننده مطلب : آزاده                                   تایید کننده : مطلب امیرعلی

امیرعلی بازدید : 209 سه شنبه 1390/06/22 نظرات (0)

اگرپسری بر ضد دخترها حرفی زد بدونید ازهمه بیشتر دنبال دخترهاست و براشون له له میزنه!! حکایتش حکایت همون گربه هست که دستش به گوشت نمیرسید می گفت پیف پیف بو می ده! تا حالا صد تا دخترسر کارش گذاشتند و حالشو گرفتند ! ....

برای خوندن بقیه این مطلب خنده دار به ادامه مطلب برید

نویسنده مطلب : آزاده                               تایید شده توسط : امیرعلی

امیرعلی بازدید : 214 یکشنبه 1390/06/20 نظرات (1)

ببین تو برای من مثل خواهر میمونی

فاصله سنی مون کمی زیاده

ببین من یه بیماری دارم که نمیتونیم باهم بمونیم

>>>برای خوندن بقیه به ادامه مطلب برید<<<

نویسنده مطلب : هستی جون                      تایید شده توسط : امیرعلی

امیرعلی بازدید : 250 پنجشنبه 1390/06/17 نظرات (0)

چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند يك هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت

 رفتند و با دوستان خود در شهر ديگر حسابي به خوشگذراني پرداختند. اما وقتي به شهر خود

 برگشتند متوجه شدند كه در مورد تاريخ امتحان اشتباه كرده اند و به جاي سه شنبه، امتحان

 دوشنبه صبح بوده است. بنابراين تصميم گرفتند استاد خود را پيدا كنند و علت جا ماندن از

 امتحان را براي او توضيح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر ديگري رفته بوديم كه در راه

 برگشت لاستيك خودرومان پنچر شد و از آنجايي كه زاپاس نداشتيم تا مدت زمان طولاني

 نتوانستيم كسي را گير بياوريم و از او كمك بگيريم، به همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه

 رسيديم.».....استاد فكري كرد و پذيرفت كه آنها روز بعد بيايند و امتحان بدهند. چهار دانشجو رو

ز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يك ورقه امتحاني ر

ا داد و از آنها خواست كه شروع كنند....آنها به اولين مسأله نگاه كردند كه 5 نمره داشت. سوال

 خيلي آسان بود و به راحتي به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتيازي

 پشت ورقه پاسخ بدهند كه سوال اين بود: « كدام لاستيك پنچر شده بود؟»....!!!

امیرعلی بازدید : 260 پنجشنبه 1390/05/20 نظرات (0)

خری آمد به سوی مادر خویش

بگفت : مادر چرا رنجم دهی بیش

برو امشب برایم خواستگاری

اگر تو بچه ات را دوست داری

خر مادر بگفتا ای پسر جان

تو را من دوست دارم  بهتر از جان

ز بین این همه خرهای خوشکل

یکی را کن نشان چون نیست مشکل

خرک از شادمانی جفتکی زد

 بقيه ماجراي خواستگاري رو در ادامه مطلب بخونيد

درباره ما
Profile Pic
خوش امدید ×××××××××××××××××× خــــدایا! من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،من چون تویی دارم و تو همچون خودی نداری .... ×××××××××××××××××× امیدوارم که بهتون خوش بگذره
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    همه در مورد وبلاگ نظر ميدن.شما چطور؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 834
  • کل نظرات : 152
  • افراد آنلاین : 215
  • تعداد اعضا : 192
  • آی پی امروز : 417
  • آی پی دیروز : 114
  • بازدید امروز : 1,455
  • باردید دیروز : 163
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,415
  • بازدید ماه : 2,415
  • بازدید سال : 64,184
  • بازدید کلی : 518,990