loading...
دنیای خنده |دانلود|جک|اس ام اس|عکس|کلیپ|داستان|شعر|طنز|چت روم|موبایل|نرم افزار‎|‎اموزش|اهنگ|سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
امیرعلی بازدید : 454 جمعه 1390/07/22 نظرات (2)

داستان دختری است که بر اثر اختلاف نظر با خانواده اش از خانه فرار می کند یه روز این دختر 17 ساله

تنها راه می افته تو خیابون و میره ، پسرای مختلفی رو می بینه که بعضی هاشون با ماشین جلوی پاش

بوق و ترمز می زدن. بعضی هاشون بهش متلک می گفتن و بعضی هم بی تفاوت از کنارش رد می شدن.

برای خوندن بقیه داستان به ادامه مطلب برید

داستان دختری است که بر اثر اختلاف نظر با خانواده اش از خانه فرار می کند یه روز این دختر 17 ساله تنها راه می افته تو خیابون و میره ، پسرای مختلفی رو می بینه که بعضی هاشون با ماشین جلوی پاش بوق و ترمز می زدن. بعضی هاشون بهش متلک می گفتن و بعضی هم بی تفاوت از کنارش رد می شدن.

دخترک به راهش ادامه داد و اونقدر رفت تا به یه شهر دیگه رسید توی اون شهر آدمهایی که از کنارش بی تفاوت رد می شدن خیلی کمتر شده بود و خیلی ها هم پیشنهادات بیشتری بهش می دادن و شاید انتظاراتشون هم بیشتر بود.

دخترک به راهش ادامه داد تا به شهر دیگه ای رسید اونجا پسرایی که بی تفاوت از کنارش رد می شدن خیلی خیلی کمتر شده بود. بالاخره پسر 22 ساله ای توانست دخترک را با نگاهی جذب خودش بکنه. دخترک کم کم گرسنه شده بود و جای خوابی هم نداشت این مسئله را با پسر در میان گذاشت پسر اونو به رستورات برد و براش غذا تهیه کرد و سپس او را به مسافر خانه ای برد تا برای چند روزی برای دخترک مکان مناسبی برای خواب تهیه کند.

دخترک بسیار به پسر علاقمند شده بود و از او خواست تا برای همیشه با او بماند ، پسر 22 ساله پیشنهاد او را پذیرفت... و گفت : ( این داستان سرکاری است و هیچ ارزش دیگری ندارد )
داخل پرانتز یک مطلبی نوشته شده اون رو انتخاب کن ( Select کن تا دیده شه ) اخه یکم حرف غیراخلاقی داشت . با خط سفید نوشتمش !

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط صبور در تاریخ 1348/10/11 و 12:46 دقیقه ارسال شده است

دوست عزیز لطفاً زود کنید و به هر قسمی که میشود یا به ایمیل من ارسال کنید یا به سایت من ....شکلک

این نظر توسط صبور در تاریخ 1348/10/11 و 12:44 دقیقه ارسال شده است

سلام دوست عزیز بسیار معذرت میخواهم از شما بسیار زیاد ضرورت دارم به یک نامه عاشقانه که به دل را باز کند لطفاٌ اگر میتوانی روان کن خودم هر چی فکر کردم نفهمیدم چه کنم از شما کمک میخام دوست عزیز بسیار دوستش دارم نمیخوام که از دستش بدم اگر مطلب داشت باشید یا راهی رو به من نشان بدهید .


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
خوش امدید ×××××××××××××××××× خــــدایا! من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،من چون تویی دارم و تو همچون خودی نداری .... ×××××××××××××××××× امیدوارم که بهتون خوش بگذره
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    همه در مورد وبلاگ نظر ميدن.شما چطور؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 834
  • کل نظرات : 152
  • افراد آنلاین : 57
  • تعداد اعضا : 192
  • آی پی امروز : 116
  • آی پی دیروز : 114
  • بازدید امروز : 140
  • باردید دیروز : 163
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,100
  • بازدید ماه : 1,100
  • بازدید سال : 62,869
  • بازدید کلی : 517,675