قسمت آخر
چشم مجید سیرابی دیگه رمان نمیذارم
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 244 | majid |
![]() |
0 | 209 | majid |
![]() |
0 | 237 | amirali |
![]() |
0 | 167 | amirali |
![]() |
0 | 162 | amirali |
![]() |
2 | 302 | amirali |
![]() |
0 | 189 | amirali |
![]() |
32 | 2311 | amirali |
![]() |
5 | 716 | cenotaph |
![]() |
0 | 193 | amirali |
![]() |
0 | 222 | amirali |
![]() |
0 | 172 | amirali |
![]() |
0 | 209 | amirali |
![]() |
0 | 431 | amirali |
![]() |
0 | 239 | amirali |
قسمت آخر
چشم مجید سیرابی دیگه رمان نمیذارم
قسمت بیست و سوم
بریم ادامه مطلب
این نامه انعکاس واپسین طپش قلب محنتبار یکی از هزاران زن بیگناه است که اجتماع ، در ظلمت شب احتیاج ، کلمه شرافت را از قاموس زندگیش ربوده است .
این نامه آخرین نامه یک فاحشه است
برین ادامه مطلب
قسمت هجدهم
ادامه مطلبو دریاب
دستمال کاغذی به اشک گفت
قطره قطره ات طلاست
یک کم از طلای خود خرج میکنی؟
قسمت هشتم
برید ادامه مطلب
قسمت هفتم
برید ادامه مطلب
قسمت ششم
برید ادامه مطلب
رمان پر پرواز ( رمان برگزیده سال ۱۳۸۸ )
نویسنده : راضیه حاتمی زاده
تعداد صفحات: 508
خلاصه رمان :
پروانه در 18 سالگی توسط ثریا مدیر پرورشگاهی که در آن بزرگ شده و حق مادری به گردنش دارد به آپارتمانی لوکس و مجلل که از طرف حامی همیشه مجهول و پولدارش که از هیچ هزینه ای برای او دریغ نمیکند برده می شود تا زندگی را به تنهایی و با اتکای به نفس یاد بگیرد و همانجا میفهمد که زندگی پر از انسانهایی است که هیچ وقت نمیشناخته ، همسایه خوبی مثل ناهید خانم و نادین پسرش و دوست او فرزاد که برای اولین بار قلب پروانه را لرزاند و همچنین سپیده و حاج مهدی و از همه مهمتر حامی بزرگی چون وثوق که هر شب به حرفهای دل او از طریق چت اینترنت گوش می داد و راهنمائیش می کرد ولی اسرار زندگی پروانه ان قدر زیاد است که سالها طول می کشد تا از همه آنها مطلع شود ولی با این همه علیرغم مخالفتهای ثریا و وثوق ، پروانه با فرزاد ازدواج می کند تا ...
قسمت پنجم
برید ادامه مطلب
قسمت چهارم
برید ادامه مطلب
قسمت سوم
برید ادامه مطلب