قسمت آخر
چشم مجید سیرابی دیگه رمان نمیذارم
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 244 | majid |
![]() |
0 | 209 | majid |
![]() |
0 | 237 | amirali |
![]() |
0 | 167 | amirali |
![]() |
0 | 162 | amirali |
![]() |
2 | 303 | amirali |
![]() |
0 | 189 | amirali |
![]() |
32 | 2315 | amirali |
![]() |
5 | 717 | cenotaph |
![]() |
0 | 193 | amirali |
![]() |
0 | 222 | amirali |
![]() |
0 | 172 | amirali |
![]() |
0 | 209 | amirali |
![]() |
0 | 431 | amirali |
![]() |
0 | 239 | amirali |
قسمت آخر
چشم مجید سیرابی دیگه رمان نمیذارم
قسمت بیست و دوم
برید ادامه مطلب
قسمت بیستم
برید ادامه مطلب
قسمت نوزدهم
برید ادامه مطلب
قسمت هجدهم
ادامه مطلبو دریاب
قسمت هفدهم
ادامه مطلبو دریاب
قسمت شانزدهم
ادامه مطلبودریاب
قسمت پانزدهم
برید ادامه مطلب
قسمت چهاردهم
برید ادامه مطلب
قسمت سیزدهم
برید ادامه مطلب
قسمت دوازدهم
برا خوندنش برید ادامه مطلب
قسمت یازدهم
برید ادامه مطلب
قسمت دهم
ادامه مطلبو دریاب
قسمت نهم
ببخشید اگه یکم دیر شد
برید ادامه مطلب
رمان پر پرواز ( رمان برگزیده سال ۱۳۸۸ )
نویسنده : راضیه حاتمی زاده
تعداد صفحات: 508
خلاصه رمان :
پروانه در 18 سالگی توسط ثریا مدیر پرورشگاهی که در آن بزرگ شده و حق مادری به گردنش دارد به آپارتمانی لوکس و مجلل که از طرف حامی همیشه مجهول و پولدارش که از هیچ هزینه ای برای او دریغ نمیکند برده می شود تا زندگی را به تنهایی و با اتکای به نفس یاد بگیرد و همانجا میفهمد که زندگی پر از انسانهایی است که هیچ وقت نمیشناخته ، همسایه خوبی مثل ناهید خانم و نادین پسرش و دوست او فرزاد که برای اولین بار قلب پروانه را لرزاند و همچنین سپیده و حاج مهدی و از همه مهمتر حامی بزرگی چون وثوق که هر شب به حرفهای دل او از طریق چت اینترنت گوش می داد و راهنمائیش می کرد ولی اسرار زندگی پروانه ان قدر زیاد است که سالها طول می کشد تا از همه آنها مطلع شود ولی با این همه علیرغم مخالفتهای ثریا و وثوق ، پروانه با فرزاد ازدواج می کند تا ...
قسمت پنجم
برید ادامه مطلب
قسمت چهارم
برید ادامه مطلب
قسمت سوم
برید ادامه مطلب